۱۳۸۹ خرداد ۱۷, دوشنبه

سکوت علی و نبرد حسین

تاریخ همیشه اینگونه برای ما بیان شده است: "حکومت حق علی بود، حقش را غصب کردند، علی (ع) به خاطر مصلحت جامعه مسلمین سکوت کرد"

و در این سی ساله، این عبارت "مصلحت جامعه"، "مصلحت نظام" و "مصلحت اسلام" همیشه مثل پتک بر سر هر معترضی و هر اعتراضی وارد شده است، همیشه معترضین باید به خاطر مصلحت نظام کوتاه می آمدند، مصلحت جامعه ایجاب می کند که کسی درباره "علت ادامه جنگ نپرسد"، مصلحت نیست که پرونده اعدامهای سال 67 را بازگشایی کنیم، به مصلحت نیست که درباره قتلهای زنجیره ای صحبت کنیم، حادثه کوی دانشگاه سال 78 ، دانشجویان را به خاطر مصلحت نظام ساکت کردند، بعد از رسوا شدن تجاوز جنسی به آقای شریفی، به وی گفتند که باید به خاطر مصلحت اسلام سکوت می کردی و دم نمی زدی و ...

مصلحت، مصلحت، مصلحت.

اکنون هم این تفکر مثل سم در جامعه وجود دارد که "مصلحت جامعه در این است که معترضین سکوت کنند" و یا "موسوی باید به خاطر مصلحت اسلام سکوت می کرد و از حقش می گذشت همان کاری که علی (ع) کرد" و ...

حال این سوال مطرح می شود که آیا علت سکوت امام علی "مصلحت جامعه اسلامی" بود؟ چه مصلحتی ایجاب کرد که امام علی سکوت کند؟ اگر حکومت می کرد آیا برای اسلام و مسلمین بهتر نبود؟ چرا سکوت امام علی را به گونه دیگر تعبیر نکنیم که "مردم با ایشان بیعت نکردند" مگر روزی که علی (ع) حکومت را در دست گرفت نگفت که به خاطر هجوم مردم، این مطاع ناچیز دنیوی را عهده دار شده است؟

به فرض اگر سکوت امام علی به خاطر مصلحت بوده است رفتار امام حسین به هیچ وجه با این تئوری جور در نمی آید. اگر سکوت کردن و اعتراض نکردن به نفع جامعه است، پس چرا امام حسین مصلحت جامعه اسلامی را رعایت نکرد؟ مردم که داشتند زندگی شان را می کردند، چرا حسین، بر علیه امیرالمومنین زمان قیام کرد؟ مگر قیام او منجر به قیام "مختار" و دیگر قیام ها نشد؟ این قیام ها که همه سکوت و آرامش جامعه را بر هم می زندند؟ پس اگر آرامش را بر هم زدن، بر خلاف مصلحت جامعه مسلمین است پس باید این گونه نتیجه گرفت که حسین "بزرگترین فتنه گر بوده است" فتنه گری که تعداد زیادی از فتنه گران تاریخ، به تاسی از کردار او، آرامش موجود در جامعه را بر هم زده و طغیان کردند.


خلاصه کلام اینکه : سکوت علی به خاطر مصلحت جامعه نبود و امام حسین از سران فتنه زمان خود بوده است.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • StumbleUpon
  • Donbaleh
  • Technorati
  • Balatarin
  • twitthis

9 نظر:

ایزدیار گفت...

سلام عزیز
خوشحالم از حضور دوباره شما و سپاسگزار از لطفتان.من لینک شما را اصلاح کردم.مطلب جدید شما را هم خواهم خواند و اگر چیزی به ذهنم آمد برایت می نویسم.فعلاً

آچارکشی سیاست گفت...

بر گردید به مواضع امام.

عرفان گفت...

سلام
به نظر من خیلی روشنه این قضیه.
خیلی جاها امام بنا به دلایلی محکوم به سکوت است.و خیلی جاها محکوم به قیام
و در این بین شرایط، تعیین کننده ی نوع REACTION امام و انتخاب نوع برخورد با قضیه میباشد.

این خطبه که به خطبه «شقشقیه» معروف است علت محکوم شدن امیرالمومنین به سکوت را بیان میکند:
«و طفقت ارتإی بین ان اصول بید جذاء او اصبر علی طخیة عمیاء، یهرم فیها الکبیر و یشیب فیها الصغیر و یکدح فیها مؤمن حتی یلقی ربه، فرأیت ان الصبر علی هاتا احجی فصبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجی».

در اندیشه فرو رفتم که در میان دو راه کدام را برگزینم؟ آیا با کوته دستی قیام کنم یا بر تاریکیای کور صبر کنم، تاریکیی که بزرگسال در آن فرتوت میشود و تازه سال پیر میگردد و مؤمن در تلاشی سخت تا آخرین نفس واقع میشود، دیدم صبر بر همین حالت طاقت فرسا عاقلانه تر است پس صبر کردم در حالیکه خاری در چشم و استخوانی در گلویم بود.
و در روايت ديگر امام على(ع) فرمودند: به خدا قسم اگر خطر نابودى دين، بازگشت كفر و پراكندگى مسلمانان در ميان نبود، اين گونه صبر نمى‏كردم. ر.ك: بحار، ج 32، ص 61.)
و ....

اما علت این صبر چه بود؟

آنچه در سيره‏ى علوى قابل توجه است مخالفت اصولى و مدارا با جناح حاكم و در عين حال اتخاذ سياست انفعالى در برابر مسايل جارى آن روز بوده است. حضرت در پرتو اين سياست به تبيين اصولانديشه‏هاى خود ونهادينه كردن آنها پرداخت و معلوم است كه مدارا كردن غير از سكوت است و سكوت نيز هميشه بهمعناى رضايت نيست‏توجه به اين نكته مهم است كه اختلاف شرايط سبب اختلاف در منش افراد نمى‏شود.

در برابرحضرت امير (ع)
خلفاى سه‏گانه بودند كه در ميان صحابه جايگاه ممتازى داشتند. آنان علاوه بر سابقه‏ى دينى وبرخوردار بودن از امتياز عنوان مهاجر به شدت ظواهر دينى و شؤونات اسلامى را رعايت مى‏كردند و به حفظ آنها همت مى‏گماشتند
اما
در مقابل امام حسين(ع)
حزب طلقا بودند كه در ميان مسلمانان پايگاه اجتماعى نداشتند. آنان تا سال هشتم هجرى به قصدبراندازى حكومت مدينه با رسول خدا(ص) جنگيدند و پس از مسلمان شدن نيز درمواردى چند اصول اوليه‏ى دين را انكار كردند.


از اين رو قيام مسلحانه‏ى حضرت امير(ع) در برابر جناح حاكم توجيه‏پذير نبود. حضرت علاوه بر نداشتن‏ امكانات لازم براى قيام يارى مردم را نيز به همراه نداشت و از طرفى جامعه نيزبا خلأ وجود رهبرى فرهمند دچار اضطراب شديد بود و هر گونه حركت احساسى مى‏توانست كيان حكومت دينى را باخطر مواجه كند.
اما صلح امام مجتبى(ع) بستر لازم را براى قيام امام حسين(ع) فراهم آورد و مردم خطر انحراف رادر دستگاه خلافت و تبديل شدن آن به پادشاهى را به خوبى دريافتند.
اگر شهادت امام حسین نبود امویانِ دین ستیز بیشتر با دین مبارزه مى کردند، ولى شهادت و قیام امام حسین ابر پرسش را در فضاى جامعة اسلامى به وجود آورد که چرا نوه پیامبر، یعنى حسین کشته شد و چرا خاندان پیامبر را از این شهر به آن شهر به اسارت بردند و آنان زحمات طاقت فرسایى را متحمل شدند؟!
شهادت امام حسین و یاران او موجب شد که مردم با چهره ضد دینى امویان، بیشتر آشنا شوند و مردم کوفه و مدینه بعد از خطبه ها و عزادارى ، اهل بیت امام حسین آماده قیام شوند و انزجار عمومى علیه خاندان امیه به وجود آید. مردم فهمیدند که دین و ارزش هاى آن مقدس ترین و ارزش مند ترین عناصری هستند که حفظ آن ها ضرورت دارد. پس ملاک انتخاب راه امام
" آرامش جامعه "نیست که ما بگوییم:امام حسین شما باید سکوت کنی و آرامش جامعه را حفظ کنی!چون پدرت علی سکوت کرد!یعنی مصلحت مساوی با سکوت کردن نیست.
بعد هم اینکه حزب طلقا یا همون حزب یزید تا سال هشتم هجرى به قصدبراندازى حكومت مدينه با رسول خدا(ص) جنگيدند و پس از مسلمان شدن نيز درمواردى چند اصول اوليه‏ى دين را انكار كردندو ارزشهای اسلامی را میشکستند مثل شرابخواری وسگبازی در ملائ عام و ..لذا چنین فردی چون اسم " امیرالمومنین" را یدک میکشد دلیل نمیشود در مقابلش سکوت کرد!

خب پس تا اینجا فهمیدیم که از یک امام تا امام دیگر چون شرایط فرق میکرده پس نوع حرکت امام هم فرق خواهد کردولی هدف یکی است.

از اين رو گفته مى‏شود كه هميشه بايد راهكارهايى كه ما را به هدف مى‏رساند مطابق با روز باشد و براى تصميم‏گيرى به اقتضائات زمان توجه داشته باشيم.

یعنی اگر امام علی جای امام حسین بود قیام میکرد و
اگر امام حسین جای امام علی بود،سکوت
پس این جمله "سکوت کردن و اعتراض نکردن به نفع جامعه است" نقض میشود.

پس:
نمى‏توان سياست‏ها و راهكارهاى متفاوت را كه در اثر شرايط‏متفاوت اتخاذ مى‏شود ناشى از اهداف متفاوت دانست.

امیدوارم مفیدبوده باشد
التماس دعا

ایزدیار گفت...

سلام عزیز
درسته، حسین(ع) فتنه گر است اما از دیدگاه حاکمانی که بنا بر قواعد و اصول ماکیاولی حکومت می کنند.طبق توصیه های ماکیاولی، شهریاران و حکام نباید از هیچ کاری برای دوام و بقای حکومت، فروگذار کنند.براین اساس، هرکس که در مقابل حکومت، قد علم کند، حاکمیت موظف به سرکوب و نابودی اوست.گرفتی منظورم چیه!؟

آریوبرزن گفت...

سلام دوست من
متاسفانه باید بگم که در اینجا همیشه حقیقت قربانی مصلحت شده است. پس تا چنین باشد اوضاع مردم بهتر از این نخواهد بود

آچارکشی سیاست گفت...

سلام همسنگر عزیز
گر بیفتد به سرم شور حسینی والله دور سید علی خامنه ای می گردیم
دوست عزیز با مطلب ((مطهری عکس مطهری))به روز هستم.با توجه به اینکه این مطلب بسیار مهمی است وعلی مطهری رسما با نظام مخالفت کرده است انتشارش دهید.
یا علی

مرآت گفت...

سلام .
پاسخ شما داده شده است .
رجوع فرمائيد

nakh گفت...

قرآن نمیخواهم
قرآن اگر گفته مجازی تو ظلم کنی قرآن نمیخواهم

یا دین اگر گفته من به ظلم تو دم نزنم ایمان نمیخواهم

دینی که گفته با دگراندیش و مخالف گرانجانی کن

ارزانی خودتان, من این تحفه رایگان نمیخواهم

بیزارم از خدا و نمایندگان ظالم و ستمکارش

فقه و اصول و مذهب حامی زندان نمیخواهم

یک دست جام باده و یک دست زلف یار در لواسانات

کافیست , قصر در بهشت و فرشته در آسمان نمیخواهم

آسان به دست تو دادیم امور ملک و به ما سخت گرفتی

ای قدر ناشناس برو که من حاکم نادان نمیخواهم

صد جور دیدم از بسیجیان خداجوی روز عاشورا

آشوب و اغتشاش لشکر امام زمان نمیخواهم

زمام کار به دست بی خردی چون تو داده اند پدران

من بیش از این خجالت از آن کرده پدران نمیخواهم

حالم به هم میخورد از بس که عامل بیگانه ام خواندند

زین بیشتر شنیدن از این یاوه سرایان نمیخواهم

شد نخ نما عبای جور ولی امر مسلمین جهان

اعدام و قتل عام به دستور این یزید زمان نمیخواهم

( نخ )

امين گفت...

دوست عزيزم با سلام وارادت هميشگي
اتفاقا مطلب شما را در شب حساس كودتا مي خوانم وانصراف اقايان موسوي وكروبي همه را مات ومبهوت كرده.اتفاقا همين مصلحت است كه دوباره يكي از روزهاي تاريخي ملت را از انها مي گيرد.تاريخ را انسانهاي تاريخي مي سازند ونه انسانهاي مدعي.نمي دانيم تاكتيك وتحليل اقايان چيست ولي شك نتوان نمود كه انها دچار مصلحت انديشي خود شده اند حال انكه مصلحت خارج از حق عين مفسدت است.ووقتي انها ادعاي دفاع از حقوق مي كنند نمي توانند با مصلحت راهكار ارائه دهند.ايستادگي بر موضع حق منطق وعقل ازادگي مي خواهد نه ذهنيت مغالطه اميز.مگر در اين سالها دژخيمان وحراميان كم فرزندان ما را كشته اند كه حالا در اين بزنگاه بايد مردم را از ان بترسانيم.توجيه پذير نيست چون دشمن در هر صورتي ماهيتش روشن است. وان كشندگي ودرنده خويي است.اين كار در ناخود اگاه به مردم ناتواني الغا مي كند تا توانايي. وهركس بدليل تاكتيك واستراتژي غلط در اين امر كمك كند كه اقايان در كم انديشي كردند كمك به دشمن است وكاملا مغاير با شعار ايستادگي بر موضع حق وحقوق ملت.با اصلاح طلبي چيزي عايد ملت نمي شود.اينها خرمالو خورده اند ودهانشان گس كرده در گفتن حقايق.اينكار نتيجه اش ابقا حاكميت فساد است كه مصلحت عاملش مي شود.افسوس...